وقتی خونه نداری و مجبوری با عشقت روزا و شبای دوری و هجران رو بگذرونی اونم نه یه سال نه دو سال بلکه سه سال و سه ماه ، خیلی حس آوارگی در آدم شدت میگیره
بلاتکلیفی و مشقتای فراوونشو وقتی بیشتر حس می کنی که بعد از سالها میری سر زندگیت و تک آشیانه میشی
الآن دو ماهه طعم خوشِ راحتی رو دارم با گوشت و پوستم می چشم
خدایا قسمت می دم هیچ دختر و پسری بخاطر شرایط مالی مجبور به عقد طولانی نشن که واقعن سخته
دوماهه سایه آقامون بالا سرمونه